ورزش

چرا کیهان در دهه چهل توقیف شد؟

(آوازه) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛  محمد بلوری (زاده ۱۳۱۵)، روزنامه نگار و مطبوعات ایران است. وی سابقه فعالیت در روزنامه‌های مختلف کشور را دارد و از پیشکسوتان مطبوعات محسوب میشود. وی برای مدتی در اوایل انقلاب سردبیر روزنامه کیهان و رئیس سندیکای مطبوعات در آخرین دوره آن بود. دبیر سرویس حوادث روزنامۀ ایران (۷۳ تا ۸۱)، دبیری روزنامۀ اعتماد و سردبیری ویژه نامه‌های حوادث روزنامه جام جم از جمله فعالیت‌های او بوده است. وی نقش مطبوعاتی پررنگی در افشا قتل‌های زنجیر‌ه ای داشت.
در آذر سال ۱۳۹۸ از کتاب «خاطرات شش دهه روزنامه نگاری» وی به همت مجله بخارا و نشر نی (ناشر این کتاب) که توسط سعید اردکان زاده یزدی تهیه شده بود، رونمایی شد.

«انتخاب» روزانه بخش‌هایی از این کتاب را منتشر کند.

توقیف کیهان به خاطر افشای جنایات آیشمن ایران-قسمت پایانی

از قسمت قبل:

وزیر دادگستری مدام از جنایات آزموده می‌گفت و من که نمی‌توانستم حرف‌هایش را یادداشت کنم، با دقت تمام سعی می‌کردم حرف‌هایش را به ذهنم بسپارم و نکته‌ای را فراموش نکنم. چون شنیدن این حقایق هولناک درباره ژنرالی که کسی جرئت نداشت از او کوچکترین انتقادی بکند برایم عجیب بود. من و داودی هنگام ظهر از دادگستری بیرون آمدیم و با عجله راه افتادیم تا هرچه زودتر به روزنامه برسیم و من گفته‌های تکان‌دهنده وزیر دادگستری را تنظیم کنم هرچند امیدوار نبودم این گفته‌های وزیر که اسرار جنایات آزموده را برای اولین بار فاش می‌کرد در روزنامه چاپ شود. در نیمۀ، راه تردید کردم که آیا آنچه شنیده‌ام حقیقت دارد؟ با تردید از همکار عکاسم پرسیدم: «داودی آنچه از وزیر دادگستری شنیده‌ام حقیقت دارد؟» بعد نکته به نکته حرف‌های الموتی را برایش بازگو کردم و او با هیجان خاصی گفت: «آره پسر، اگر چاپ بشود مثل بمب می‌ترکد! »

 

به این ترتیب به یقین رسیدم و جریان را به سردبیر گفتم. دکتر سمسار نگاهی به ساعت الکتریکی سقف سالن انداخت و گفت: «چند دقیقه بیشتر به چاپ روزنامه نمانده پس عجله کن. »

به سرعت آنچه را از زبان وزیر شنیده بودم نوشتم و روی میز سردبیرگذاشتم و با عجله راه افتادم؛ تا با یکی از دوستانم برای دیدن فیلمی به سینما سعدی در مخبرالدوله بروم. ساعت حدود دو و نیم بعد از ظهر بود که از سینما بیرون آمدیم و پیاده به طرف میدان مخبرالدوله راه افتادیم تا به روزنامه برسیم. می‌خواستم به دکه روزنامه فروشی حاشیه این میدان سری بزنم و نگاهی به تیتر‌های صفحه اول کیهان و اطلاعات بیندازم و بعد به تحریریه بروم. در چند قدمی میدان، نگاهم به جمعیتی افتاد که مقابل دکه جمع شده بودند.

 دیدم دو مأمور لباس شخصی بسته‌های روزنامه کیهان را از بساط روزنامه فروشی جمع کردند و آن‌ها را توی اتومبیل سیاه رنگی ریختند بعد هردو سوار شدند و به سرعت رفتند. خودم را به میان جمع رساندم و از مرد میانسالی پرسیدم چی شده آقای محترم؟ چرا روزنامه‌ها را جمع کردند و بردند؟ مرد گفت: «کیهان توقیف شده مأموران ساواک این روزنامه را از تمام دکه‌ها جمع می‌کنند و می‌برند مگر رادیو گوش نمی‌کنی جوان؟» هر ده پانزده دقیقه یک بار رادیو اعلامیۀ دولت را درباره توقیف کیهان می‌خواند. در این هنگام، از یک رادیوی ترانزیستوری که صاحب دکه روی پیشخوان گذاشته بود شنیدم که موسیقی قطع شد و گوینده‌ای با صدای غرایش اطلاعیه دولت را خواند. (نقل به مضمون) «روزنامه کیهان در شماره امروز از قول وزیر دادگستری مطالب کذب و خلاف واقع چاپ کرده و دولت با صدور این اطلاعیه ضمن تکذیب مطالب منتسب به وزیر دادگستری، توقیف روزنامه کیهان را اعلام می‌کند. به مأموران دستور داده شده است تمامی نسخه‌های منتشر شده این روزنامه از سطح شهر جمع‌آوری شود…» با شنیدن اطلاعیه دولت علی امینی، اضطرابی به جانم افتاد و عرق سردی بر پیشانی‌ام جوشید تصمیم گرفتم هرچه زودتر خودم را به روزنامه برسانم. باید ثابت می‌کردم آنچه از قول وزیر نوشته‌ام درست است. در حالی که در خیابان سعدی به طرف ساختمان روزنامه می‌دویدم مردی را دیدم که یک نسخه روزنامه کیهان آن روز را دست گرفته و تکیه داده بود به دیوار و می‌خواند.

گفتم: «آقا می‌شود نگاهی به صفحه اول روزنامه بیندازم؟ آخر من خبرنگار همین روزنامه‌ام. » مرد با نگاه تحسین‌آمیزی به من گفت: «آفرین شما بر خبرنگار‌ها دستتان درد نکند چه خوب جنایت‌های آزموده را رو کرده‌اید.» روزنامه را که نشانم داد دیدم در صفحه اول کیهان بر بالاترین قسمت با تیتر درشتی چاپ شده: «الموتی وزیر دادگستری: آزموده آیشمن ایران است.» با دیدن این تیتر قلبم به تپش تندی افتاد. نفس زنان به دویدن ادامه دادم. ناگهان دیدم جیپ روزنامه کیهان سر رسید و کنارم ترمز کرد. بیگ‌زاده سرپرست، رانندگان را دیدم که از ماشین بیرون پرید و هیجان‌زده گفت: «کجا داشتی می‌رفتی جوان؟ تمام شهر را دنبالت می‌گشتم تا پیدایت کردم. »

با نگرانی پرسیدم: «چرا؟ » گفت: «خبر نداری چه کار کرده‌ای؟ روزنامه با چاپ گزارشت توقیف شده مأموران ریخته‌اند توی شهر دارند جمعش می‌کنند؛ من را فرستاده‌اند دنبالت بیا سوار شو همه توی تحریریه منتظرت نشسته‌اند. » سوار جیپ شدم و راه افتادیم. وقتی از پله‌های ساختمان بالا می‌رفتم عضلات پا‌هایم میلرزید وارد سالن تحریریه که شدم بهتم زد. دور میز بلندی چند تن از مدیران و مسئولان روزنامه جمع شده بودند عبدالرحمان فرامرزی، مدیر مؤسسه، دکتر مصطفی مصباح‌زاده، صاحب مؤسسه، و دکتر سمسار سردبیر روزنامه با چند مدیر دیگر نشسته بودند و چنان به نظر می‌رسید که منتظرم بوده‌اند تا توضیحاتم که را بشنوند.

 

در دوره‌ای بیست ساله اولین بار بود که کیهان را توقیف می‌کردند. یک رادیوی کوچک هم هرچند دقیقه اطلاعیه دولت دربارهٔ توقیف و جمع‌آوری روزنامه را پخش می‌کرد روی میزشان بود. شادروان فرامرزی با دیدن من گفت: بیا اینجا بنشین ببینم چه کار کرده‌ای پسرم. نشستم کنارش و با شرح آنچه در جریان مصاحبه با الموتی اتفاق افتاده بود گفتم: «برای این که حرف‌هایم را باور کنید. آقای داودی را بخواهید بیاید توضیح بدهد. »

مرحوم داودی را که در تاریکخانه خوابیده بود صدا زدند. او هم آمد و حرف‌های وزیر را بازگو کرد. مرحوم فرامرزی سری تکان داد و از متصدی تلفنخانه کیهان خواست شماره تلفن الموتی را. بگیرد تماس تلفنی که برقرار شد فرامرزی پس از سلام و احوالپرسی گفت: «آقای الموتی، با توضیحات خبرنگارمان مطمئن شده‌ایم خبری که از قول شما نوشته صحیح، بوده درصورتی که دولت در اطلاعی هاش گفته‌های شما را تکذیب کرده و روزنامه هم توقیف شده در این ارتباط تلفنی وزیر دادگستری اقرار کرد که «آنچه خبرنگار شما از قول من نوشته صحیح بوده ولی هیئت دولت در اعلامیه، حرف‌هایم را نادرست دانسته به نخست وزیر هم گفته‌ام که من این مطالب را درباره آزموده به خبرنگار کیهان گفته‌ام ولی فکر نمی‌کردم در روزنامه چاپش کنند. »

به این ترتیب سلامت کار من در نوشتن گفته‌های الموتی تأیید شد و مدیران کیهان با این اطمینان برای ر‌هایی روزنامه از بند توقیف به تلاش افتادند. توقیف کیهان باعث بروز واکنش‌های گسترده‌ای در کشور شده بود. به هر حال کسانی توانسته بودند پیش از هجوم مأموران امنیتی به دکه‌ها نسخه‌هایی از کیهان را تهیه کنند و کپی‌های آن در تهران و شهر‌های مختلف دست به دست می‌گشت و اظهارات الموتی درباره جنایات آزموده هیجان عجیبی در جامعه پدید آورده بود.

روز بعد هم کیهان توقیف بود و منتشر نشد. همان روز به ما خبر رسید که دانشجویان در دانشگاه تهران تظاهراتی به راه انداخته. اند تصویر‌های بزرگی از صفحه اول کیهان را روی پلاکارد‌هایی بالای سرشان بلند کرده بودند و شعار‌های تندی علیه حکومت و سپهبد آزموده می‌دادند و مرگ بر دشمن جلاد می‌گفتند. در گرماگرم این تظاهرات در‌های دانشگاه را مأموران نظامی بسته بودند و هر لحظه افزوده می‌شد بر انبوه جمعیت که به تماشای تظاهرات دانشجویان پشت میله‌های حصار دانشگاه اجتماع کرده بودند و در حمایت از دانشجویان شعار می‌دادند. سرانجام مأموران نظامی با هجوم به دانشگاه به مقابله با دانشجویان پرداختند تا به تظاهرات پایان دهند.

پس از دو روز توقیف، کیهان سرانجام دولت امینی در برابر فشار افکار عمومی به ناچار اعلام کرد این روزنامه می‌تواند منتشر شود چون از گسترش دامنه تظاهرات بیمناک بود در اولین شماره کیهان پس از توقیف دوروزه، عبد الرحمان فرامرزی که معمولاً سرمقاله می‌نوشت. در مقاله تندی در حمایت از آزادی قلم و مطبوعات با جملات طنزگونه‌ای از دولتیان انتقاد کرده و نوشته بود از این پس خبرنگاران برای مصاحبه با وزیران و مقامات ناگزیرند هر کدام یک سردفتر رسمی همراه داشته باشند تا دولت نتواند گفته‌های آن‌ها را بعداً تکذیب کند. روزنامه کیهان پس از انتشار با استقبال عجیبی از طرف مردم روبه رو شد و مسئولان ناگزیر شدند در مدت چند ساعت روزنامه را تجدید چاپ کنند. این را هم بگویم که مدیر روزنامه اطلاعات به خاطر این که تحریریه این روزنامه از خبر مربوط به آزموده غافل مانده بود دستور برکناری سردبیرش را داد. این سردبیر سال‌ها بعد در مصاحبه با خبرنگار روزنامه شرق: گفت من هم اظهارات مربوط به وزیر دادگستری را داشتم اما صلاح ندانستم که در روزنامه اطلاعات چاپ شود. » من از گفته سردبیر وقت اطلاعات تعجب کردم چون محال بود مصاحبه‌ای که من با وزیر انجام داده بودم در اختیار این همکارم هم باشد.

در اینجا باید یادآوری کنم روزنامه کیهان و بقیه نشریات کشور برای اولین بار در سال ۱۳۲۱ مدتی توقیف شده بودند. در آذر ۱۳۲۱ که احمد قوام (قوام السلطنه) نخست وزیر بود در تهران و شهرستان‌ها به علت کمبود ارزاق و قحطی نان و مواد، غذایی، فقر عمومی و بیماری‌هایی چون تیفوس مردم خشمگین به خیابان‌ها ریختند و بلوای بزرگی به راه انداختند. در جریان این شورش عمومی معروف به بلوای نان، مردم خشمگین و گرسنه به سازمان‌های مختلف دولتی هجوم بردند و دست به غارت مغازه‌ها زدند و حتی خانه نخست وزیر را به آتش کشیدند. دولت هم برای مهار اغتشاش عمومی و جلوگیری از بحران واکنش تندی نشان داد و امتیاز تمام روزنامه‌ها را لغو کرد و حتی مدیران و سردبیران را به زندان انداخت و فقط نشریه‌ای به نام اخبار روز به مدیریت حسینقلی مستعان از طرف دولت انتشار می‌یافت. کیهان نیز برای اولین بار در هفدهم آذر ۱۳۲۱، هم زمان با توقیف عمومی، نشریات توقیف شد و بعد در بیست دی همان سال انتشارش مجدداً آغاز شد.


منبع

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا